این قسمت با احساس بی قراری Dua شروع می شود زیرا او تماس تلفنی مرموز را که شب گذشته دریافت کرد ، به یاد می آورد.
او احساس می کند چیزی ناخوشایند است اما تلاش می کند انگشت خود را روی آن بگذارد.
در همین حال ، حیدر ، که از آشفتگی Dua غافل است ، مشغول برنامه ریزی برای تعجب برای سالگرد آینده خود است.
او به خواهرش ، آلینا ، که قول می دهد آن را مخفی نگه دارد ، اعتماد می کند.
در میز صبحانه ، تنش ها افزایش می یابد که دادی در مورد رفتار پریشان او سؤال می کند.
Dua سعی می کند آن را از بین ببرد ، اما حیدر متوجه ناراحتی او می شود و نگران می شود.